سلام
ممنون از همه دوستایی که برام پیام تبریک گذاشته بودند.
و یه تشکر ویژه از همکلاسی عزیزم که بالاخره غزل فروغ رو برای من گذاشت .
حیفه که بقیه نخونند با اجازه برای شما می نویسم.
فروغ فرخزاد:
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی
سنگی و ناشنیده فراموش میکنی
رگبار نو بهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
دست مرا که ساقه سبز نوازش است
با بر گ های مرده هم آغوش میکنی
گمراه تر از روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش میکنی
ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش میکنی
تو دره بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش میکنی
در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش میکنی؟
سلام خوبین با زحمت های ما.چه عجب بالاخره به روز شدی
شعر زیبایی است. من را یاد خاطرات دبیرستان و دفتر خاطرات دوستان می اندازد.یادش به خیر
سلام آپ کردم.....
فرهنگی که داره فراموش میشه.......[گل]
سلام .تر کیب ما را عوض کن
مرسی عزیزم.....ایرانی و پایدار باشی.....